تکرار الگو
این روزا فکرمیکنم آدمها درواقع الگوها رو تکرار میکنند و فکرمیکنند این دفعه فرق داره، ایندفعه عبرت گرفتم ولی دقیقا الگو همونه و دقیقا همون اشتباهات رو انجام میده و همون عواقب رو متحمل میشه.
حقیقت اینه که از خودم انتظار نداشتم الگوی چند سال پیش رو تکرار کنم ولی دقیقا همونکار رو کردم و همون نتیجه رو گرفتم هر قدر که بگم من عوض شدم و آدم قبلی نیستم و پختهترم ولی مسئله لزوما من نیستم گاها. بقیهی پارامترهای موثر هم وزن قابل توجهی در معادله دارن گرچه که من هم نه دقیقا ولی بسیار مشابه با قبل رفتار کردم. اون روز میم میگفت چرا سعی داری چیزی که در اختیارت نیست رو کنترل کنی و بجاش تلاش نمیکنی رها کنی؟ کلی فلسفه چیدم ولی درنهایت خودم هم میدونستم باید رها کنم و خب الان دارم فکرمیکنم دقیقا منتظر چیام؟ چه معجزهای در شرایط باید رخ بده که دیگه رها کنم؟ و اره تصمیم گرفتم پروسهی رها کردن رو جدیتر در پیش بگیرم. امیدورم موفق بشم با کمترین آسیب به اتمام برسونمش.
+واقعا ملت چطور این Roller Coaster رو بطور منظم تو زندگیشون تحمل میکنند؟ من انگار از هندل کردنش عاجزم.
خیلی وقته حس میکنم رفتار هام یهالگو مشخص دارن و قراره هی اذیت بشم بابت شون و این رو مخه .