سندروم به اشتراک گذاری بیش از حد
1- از 16-17 سالگی که وبلاگ نویسی رو جدیتر انجام دادم تا همین 3 روز پیش که اعضای کانالمو حذف کردم، تقریبا 8 سال میشد که همیشه یک فضایی برای اشتراک گذاری چیزهایی تحت عنوان رخدادهای روزانه داشتم. اول وبلاگ بعد اینستاگرام و بعدش هم کانال تلگرام و از اونجایی که همواره افراد کمی این مکانهارو میخوندن خیلی نگران به اشتراک گذاری و داستانهاش نبودم.
2- در 3ماه گذشته برخلاف استراتزی همیشگی و طبق شرایط دچار اشتراک گذاری بیش از حد( Overhsare) شده بودم و هفتهی پیش این داستان یهو کوبیده شد تو صورتم که "دقیقا دارم خلاف سیاستهای حریم شخصیم عمل میکنم و چقدر تبعاتش رو نادیده گرفتم". اونجا بود همه چیز رو متوقف کردم.
3- این 3 روز که کانالی وجود نداره که هر اتفاقی که میوفته و هرچیزی به ذهنم میاد رو داخلش بنویسم و ادمهایی باشن که بخونن، هردفعه یک چیزی پیش میاد و میخوام طبق عادت برم تو کانال بنویسم، یه لحظه به این فکرمیکنم که "خب که چی؟" یا "الان دیدی ننوشتی و چیزی نشد و تونستی تنهایی باهاش کنار بیای؟" و فهمیدم دچار یک داستانی شده بودم و ذهنم رو به اشتراک گذاری با ادمها عادت داده بودم و به این کار اعتیاد پیدا کرده بودم که خب این اصلا در بلند مدت کار سالمی نیست.
خلاصه که دارم سعی میکنم با سندروم Overshare مقابله کنم و تا اینجای کار راضیام.
پ.ن: دارم فکرمیکنم چقدر بااینکه این پائیز بهم سخت گذشت ولی واسم لازم بود تا مشکلات اون مسیری که داشتم میرفتم رو متوجه بشم. البته که بهای قابل توجهی هم واسش پرداخت کردم ولی اوکیه.
من این چندوقت خیلی ذهنم درگیر بود و این باعث شده بود از ضطراب دور باشم.. کلا اینجوریه که وقتی میخوای یکم فاصله بگیری به خودت میای و میبینی کلا فاصله گرفتی...
منتهی باید به گزینه یا یک راه برای تخلیه و آرامشت پیدا کنی یه مشاور خوب یا یک دوست خوب