تعامل سخت
اونروز سر یک داستان بظاهر ساده یک دعوای خونین داشتیم. درواقع من بقدری ناراحت شدم که قابلیت اینو داشتم که بلاکش کنم. سعی کرد به طرق مختلف جو رو به حالت عادی برگردونه ولی روشهای قبلی دیگه جواب نمیداد. شب که درموردش صحبت شد یجایی میگفت من هنوز نتونستم مدل ناراحت شدنت رو یادبگیرم. هنوز موقع رخداد متوجه نمیشم که داری ناراحت میشی و بعدش متوجه میشم.( ما هر بار بعد از ناراحت شدنمون حرف میزنیم و کاملا شفاف و مشخص دو طرف حول اون داستان صحبت میکنند. البته که تا همین رویه هم جا بیوفته پوست من کنده شد ولی خب الان از این جنبه زیاد مشکلی نداریم) داشتم فکرمیکردم واقعا اینقدر مدل ناراحت شدنم سخته؟ یا داستان دور بودن مدلهای رفتاری ماست؟ اینکه تعامل با بقیه آسونتره واسم جای سواله. علی ای حال به این نتیجه رسیدم که چقدر طرز تفکر ادمها درمورد رفتار با بقیه میتونه متفاوت باشه و ما هیچ درکی ازش نداشته باشیم.
+ ما تو خیلی چیزا هم تفکر و رفتار مشترک و هماهنگی داریم و واقعا یکسری اخلاقهای عالیای داره که تو کمتر کسی میبینم ولی خب این باگهارو هم داریم.